- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع با برادر
کمی آرام برو کم شود این خون جگری بردهای دل زهمه کاش ز من جان ببری با تن پـرپـر اکـبـر چـه وداعـی کـردی بیعصا ماندهای ودست به روی کمری
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
جز خاک و خون برای تن خود کفن نداشت گـیرم کـفن برای تنـش بود، تن نداشت شرمنده شد که خواهر او بینصیب ماند جـایی برای بـوسۀ او بـر بـدن نـداشت »ما را ببر به سوی وطن» را سکینه گفت اما به غـیر خـانۀ قـبـرش وطن نداشت ای کاش تیر و نیزه و شمشیر بود و بس ای کاش جمع لشکرشان، بد دهن نداشت دشمن برای منطق فرزند و خواهرش جز چوب خشک، پاسخ دندان شکن نداشت یعقوب شهر، چشم خودش را سپید کرد یـوسف ولی برای شـفا پیـرهن نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
در قـتـلگاه چـشـم تو سمت خـیام بود دعـوا بـرای غـارت رأس امـام بـود ای کاش مانـده بود لـباسی که داشتی شـایـد بـرای مــادر تـو الـتــیـام بـود میگفت شمر بعد علی اصغرش حسین دیگر توان نداشت و کارش تمام بود آقـا بـبـخـش، زیـنـب اگـر دیـر آمـده در قـتـلگاه دور و برت ازدحـام بود فـرمـود تـا امــام عـلـیـکـن بـالـفـرار بـهـر مـخـدرات فــرار الـتــزام بـود عدل علی به کینۀ این قـوم علتیست این قـوم پست در صـدد انـتـقـام بود رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش آیـه به آیـه صوت رسـایـش پیام بود گیسوی او به قامت نی ناله میسرود بر اهـل بـیت سایـۀ او مـسـتـدام بـود
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
زخم بر زخم نشست و بدنت را پُر کرد فرش خون پهن شد و حجم تنت را پُر کرد نـیـزه پـیـچـیـد به اعـماق تنت از پهـلو یـاد مـادر هـمـۀ پـیـرهـنت را پُـر کـرد روضه مکشوف شد آن وقت که از دست کمان ناگهـان تیـر پـرید و دهـنت را پُر کرد غـیرت بادیه جـوشـید از این عـریـانی خاک برخواست و جای کفنت را پُر کرد نعل ها محض تن و پیرهنت تازه شدند سـمِّ مـرکب همۀ دشت تنت را پُر کرد غارت از خیمه زمانی که به گودال رسید دشـمنت چـشم عـقـیق یمنت را پُر کرد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
زلف تو روی نیـزه به دستان باد بود دور و بر عـقـیـله حـرامـی زیـاد بود آتـش گـرفت پیـش نـگـاه تو خیـمـهها شعله به شعله چشم تو شرح معاد بود میخواستی که دین حـقـیقی بیان کنی بر لـشکـری که در صدد ارتـداد بود هر کس رسید ضربه به قصد ثواب زد قـرآن بیعـلی ثـمرش، این فـساد بود بعد از مصاف، سعد لعین در خیال ری میزد شراب و در دل خود شاد شاد بود گهواره را به قـیمت ارزان فروخـتـند بازار چوب کوفه از این رو کساد بود بغـض علیست علت این ظلم آشکار در قـتـلـگـاه جـنـگ سرِ اعـتـقـاد بـود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در وداع و شهادت سیدالشهدا
این بار آخر است منم روبه روی تو تو سوی من نشستی من هم به سوی تو کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند وقتی نشسته زینب تو پیـش روی تو گریه امـان نداد که ما درد دل کـنـیم جان میرود زچشم من از گفتگوی تو ای جان من مفارقت از جسم من مکن من رو به قبله ام به خدا روبه روی تو ************* بر روی تل نشستم و دیدم که ریختند با تیغ و سنگ و دشنه و نیزه به روی تو یک نیزه آه آمد و نگذاشت ضربه اش تا جوشد از گلوی تو راز مگـوی تو در زیر دست و پایی و گم کرده ام تو را در زیر دست پایم و در جستجوی تو سی پارۀ تن تو زهم مو به مو گسست آشـفـتـه گشته پـیکـر تو مثل موی تو چـیزی نـمانده از تن تو تا بـغـل کـنم در بین سیـنـه مانـد فـقـط آرزوی تو آخر بگو که شیشه عطرم سرت کجاست؟ پیچـیده در تـمامی این دشت بوی تو
: امتیاز
|
ترسیم وقایع قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
در قتلگاه بود و به دستش سپر نداشت یعـنی برای جـنگ تـوانی دگر نداشت زینب برای یـاری اش آمد به روی تل هرقـدر گریه کرد در آنان اثر نداشت
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا
و الـشّـمـر جـالـسٌ نـفـس انـبـیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عـرش خدا میخـورد زمین و الشمر جالسٌ همه عـالم عـزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خـنجر به روی حنجـر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالـسٌ نفـس مصطفی گرفت زهـــرا کــنــار گــودی گــودال آمــده و الشمر جالسٌ دل خـیـرا لنـسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تـل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه میزند آنقـدر نالـه زد نـزنـیـدش، صدا گرفت
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا و مصائب گودال قتلگاه
از دست مهربان شما هر که نان گرفت بـالای دست حاتـم طایی مکـان گرفت عرض نیاز پیش کریمان درست نیست باید همیشه دست به روی دهان گرفت در روضۀ تو دعوتمان کرده مـادرت شکر خدا که فاطمه تحـویلـمان گرفت دیـشب سه دفـعـه نام مسیـحـایی تو را بر مُردهای دمیدم و دیدم که جان گرفت با ذکر و نغمه فاطمه خوشحال میشود باید که نام حضرت تان را زبان گرفت تـو زنـده بـودی و دم گـودال قـتـلـگـاه از دست شمر رخت تنت را سنان گرفت قـرآن نخـوان که من نگـران لب تـوأم مست است و باز دست خودش خیزران گرفت
: امتیاز
|
سبک های سقائی روز عاشورا ( وداع، قتلگاه )
پخش سبک۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) تــمــامِ هــسـت زیــنـب روی از دست زینب (۲) برادر جـان، غـم هجـران، زده اینـسان، به قـلب من شراره پس از تو چون؟ کنم اکنون، در این هامون، ندارم راهِ چاره (۲) ************** بند دوّم ************** الا ای خــــواهـــر مـــن تو ای همسنگـرِ من (۲) تـنـم فـردا، فـتـد جـانـا، در این صحـرا، تو بـنـمایـی نـظـاره سرم بر نِی، تو هم از پِی، کنی ره طِی، به رنجِ بیشماره (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) مرو به میدان؛ اخا حسین جان مکـن مرا زار و دل پـریـشان پس از تو جانا؛ در این بیابان دهـم تـسلی، چگـونه طـفـلان؟ ************* بند دوّم ************* مـرا وصیـت، نــمـوده زهــرا دهـم تو را پـیـرهـن در ایـنجـا دمـی تـحــمـل، نـمـا تـو جـانـا که جانِ خواهر، تو را به قربان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) غـروب و کربلا ای وای زینب سری از تن جدا ای وای زینب یکی در آتش وآن یک به گودال به زیر دست و پا ای وای زیینب شده غـوغـای مـحـشر بــرای دخـت کــوثــر جـهـانـی مـاتــم و داغ و تنـهـا دخـت حـیــدر دلـش صد پــاره از داغ بــرادر *********************** دوبـاره آتـش و سیـلی و کـیـنـه دوبازه زخم بـازو ، زخـم سـینه شـده کرب و بـلا شهـر پـیـمبر دوبـاره تـازه شـده داغ مـدیـنــه دوبــاره ریــســمــانـی به جـسم خـسته جانی وز آن بــدتـر خــدایــا بُــود زخـــم زبــانــی تحـمـل کن تو زیـنب، میـتـوانی *********************** رسد از قـتـگـلـه صوت حـزینی نـوای جـانگـداز و دل غـمـیـنی گـمانـم از جـنـان زهـرا رسـیـده دعـا کـن مـادرت آنجـا نـبـیــنی بـه پـیـش چـشـم مـادر بـریـدنـد از قـفــا سـر مــیـــا جـــان بـــرادر نـبـیـنـی تا که خواهـر نــدارد جــای سالم او به پـیکـر *********************** شده دامـان طـفـلـی پُـر شـراره ربـاب از داغ اصـغـر بیـقـراره درون خـــیــمـۀ آتـش گـرفــتــه امـامی مـــانــده و یــاور نـداره رخ نــیــلــی خــدایـــا هـــراسـان آل طــاهـا تـنـی زیــرِ سُــمِ اسـب سـری بـر نـیــزه بـالا چسان طاقت بیارد دخت زهرا **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۶ (به سبک: حر عبدم، جانثار تو) ای حسین جان، ای برادرم(۲) فـرصتی ده ، تا که بـنـگـرم در وداع آخــرم ** یــادگـار کــوثــرم ** ای قــرارم، بـی قــرارم (۲) ************* بند دوّم ************* از غم تـو، بـین در آذرم (۲) کـن تـــأمّــل، ســـایـــۀ ســر کهـنـه جـامـه آورم ** من بـجـای مــادرم** ای قـرارم، بی قـرارم (۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک۷ (به سبک: بـا وفـا عـلمـدار لـشـکرم) نازنـین بـرادر حسینِ من (۲) سبطِ مصطـفی نـورِ عـینِ من مـرو تا که چون گـل ببویـمت بــیــا تـا غــم دل بـگــویـمـت ************* بند دوّم ************* میروی چو جان از برابرم (۲) خـواهــرت بـمـیــرد بــرادرم از این پس نشان از که جویمت بــیــا تـا غــم دل بـگــویـمـت **شعر از: صابر همدانی** ******************************************** پخش سبک۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) رفتی از دستم ای همسفرم، بین چشم ترم (۲) هجران تو زد بر دل شررم، خون شد جگرم من جایِ مادر، ای جانِ خـواهر، گـشـتـم بـر اکـبـر تـو هـمرهـم بنگـر، با حـال مضطر، میآیـد دخـترِ تو (۲) *************** بند دوّم *************** زینبِ من رو کن سویِ حرم، نیکو سیَرم (۲) از داغِ اکـبر نور بصرم، خـم شد کـمرم چـون گـل پـرپـر، افـتـاد از پـیـکــر، دستِ آب آور تـو مـیزنـد آذر، بـر جــانـم یـکـسـر، آهِ آن یــاورِ تـو (۲) ** شعر از: مجرد همدانی ** ******************************************** پخش سبک۱۲ ( به سبک: یا ابوفاضل، ساقیِ طفلان) خیمهها سوزد، کربلا غوغاست (۲) خون جگر زینب، زین غمِ عُظماست محـشـر کـبـری، از سـتـم بر پاست آه و واولیلا، عصر عاشوراست(۲) *********** بند دوّم *********** سرها بر نیزه، چون ماهِ انـور (۲) افـتاده بـر خـاک ، تـنهایِ بـیسـر زیـنـب کــبـری، شـده خـون جـگـر نغـمـۀ طفلان، آه و واویلاست (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) به کجا روی، ز برم به کجا (۲) مـن و عـتـرت تـو بـه کــربـلا بـه فــراق رویِ تــو مــبــتــلا شـوم از جـفـای عـدوی تو(۲) ********** بند دوّم ********* بـده مـهـلـتم، رسم از قـفـا (۲) بـــرســـانــم آب روان تـــو را ز گــلاب دیـــدۀ پــــر بُـــکـــا نگـرم دوباره چو روی تو (۲) **شعر از: مرحوم فرخ** ******************************************** پخش سبک۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) خدا حافـظ ای خـواهـر دل غـمیـنـم دگــر مـن گـل روی تـو را نـبـیـنـم پس از این به خـون گـلـویم نـشیـنم حـلالـم نما خواهـرا جان مـادر(۲) ********** بند دوّم ********* نگر زینبِ تو چـسان بیقـرار است ز داغت برادر بسی دل فکار است ز فکر فـراق تو در احـتضار است چه سازم از این داغ عظمی برادر(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۸ ( به سبک: ابـوفـاضل ای میـرِ لـشـکـر) حلالم کن ای، جان خواهـر (۲) نـبـیـنـم تـو را چــون کـه دیـگـر به طـفـلان پس از این تو بـاشی به غم های هجران تو یاور (۲) ********** بند دوّم ********* مـرو ای بــرادر به مـیـدان (۲) که جر تـو پـنـاهـی حـسین جـان نـبـاشــد بــرایـن جـمـع طــفـلان چه سازم من از داغ هجران(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) خــدا یــارت ای خـواهــر بـا اراده پی قـتـلِ من بین، که دشـمن سـتاده به مـن قـوم بـیـگـانـه مهـلـت نـداده رسیده زمـان وداع تو خـواهـر(۲) ********** بند دوّم ********* بـبـین زیـنـبـت سـر به زانـو نهـاده کـه در فـکـرِ یـاریِّ طـفـلان فـتـاده فـلک بـاب محـنت به رویم گـشـاده چه سازم من از داغ هجران برادر(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) شاه شهیدان بهر جنگ قـوم عـدوان تنها به میدان میرود با کام عطشان دنــبـــال مـــــولا گـردیــده غــوغـا گوید برادر چون کنم با این یتیمان؟ جانا نظر کن حالت غمدیده طفـلان ********** بند دوّم ********** نـاگه صدای آشـنـا آمـد به گـوشـش بُرد از کف آن شه قرار و صبر و هوشش کای جان خواهر مــهـــلاً بــــرادر تا بار آخر بیـنـمت ای شـاه خـوبان زینب فدای غربت تو ای حسین جان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) شه دین گفتِ با خواهر(۲) کـه ای مــحـبــوبــۀ داور رســیــده لـحــظـــۀ آخــر زِ من بگذر خدا حافظ (۲) ********** بند دوّم ********* بگـفـتـا زیـنبِ نـالان (۲) که ای بیکس برادر جان شود خواهر تو را قـربان برو خواهر خدا حافظ (۲) **شعر از: حسین مظلوم** ******************************************** پخش سبک۴۶ ( به سبک: ای ساقـیِ فـداکـار ...) در مــقــتــلِ شـهـــادت، « آهـــســتـه رو بــــردار » (۲) تــا حـنـجـرت بـبـوسـد، « خـواهـر به جـای مـادر » (۲) ای یــاور غــریــبــان ای نازنین حسین جان(۲) ********** بند دوّم ********* یـک جـا فــتـاد بـر خـاک، « نـعــشِ عــلـی اکــبــر» (۲) یک جا چو لاله خـونـیـن، « عباس و عون و جعفر» (۲) خـون شد دلِ عـزیزان ای نازنین حسین جان(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) زِ خیمه میرود به میدان شهِ تشنه کامان (۲) به گردِ او مخدّراتِ حرم مات و حیران گرفـته زینـبـش سر راه آن شاه خـوبـان بُوَد وداعِ آخـرینِ حسین و عـزیزان (۲) ********** بند دوّم ********* سکـینه گفـته با پدر با دو چشمان گریان مرو که بیتو میرود از تنِ عالمی جان و یا بیا به شهر یثرب مرا باز و گردان بُوَد وداعِ آخـرینِ حسین و عـزیزان (۲) **شعر از: صابر همدانی**
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در گودال قتلگاه
ناله بزن؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا، این شمر با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیآید به دست دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ اما همهش بیفایده است این شمر؛ از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست جایش النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کردهام از بین نامحـرم بیا عباس خواهر را ببر
: امتیاز
|
مصائب گودال قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
نه تـنهـا زخـمها بیالـتـیـام است حـدیـث غـربت او نـا تـمـام است مــیــان قــتــلـگــاه افــتــاده امــا نـگـاه آخـرش سـوی خـیام است ******************** به موج خون رها در قـتلگـاهی به سـوی آسـمان داری نـگـاهـی چه عـرفـانیست ذکـر آخـر تو: « الـهـی یــا الـهـی یـا الـهـی » ******************** دل مـن داغــدار رفـتـن تـوسـت بهروی خاک این صحرا تن توست تـمـام گـرگهـا در قـتـلـگـاهـنـد چه دعـوایی سر پیـراهن توست ******************** رهـا از ما و من بودیم یکعمر غریب یک وطن بودیم یکعمر مـزن حـرف جـدایی با من آخـر که یک جان و دو تن بودیم یکعمر
: امتیاز
|
مصائب گودال قتلگاه و غارت خیام امام علیه
لشـکـری آمده تا سـهـم غـنـیمت بـبرد از تنی غرقه بخون، جامه به غارت ببرد از سـراشـیـبی گـودال سـرازیـر شدند با هم از بختِ بد غـائـله درگـیر شدند بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سـر عــمـامـۀ آقــام قـیــامـت کــردنـد دست از این پیرهن ارثیه بردار، سنان مادرش دوخته با زحمت بسیار، سنان خـولی خـیـر ندیـده چه خـیالی داری؟ کـوفی چـشم دریـده چه خـیالی داری؟ خورجین دست گرفتی سرِ گودال چرا؟ ماندهای خیره بر این زخمیِ بد حال چرا؟ هر کسی سهم نبرده ست بهم میریزد بینصیب از تن عریان، به حرم میریزد
: امتیاز
|
مصائب گودال قتلگاه و شهادت سیدالشهدا علیه السلام
هل من معین بیکسیاش تا شنـیده شد رنگ جـمال پـرده نشیـنان پـریـده شد تا شاه بیرمق شد و افـتاد روی خاک افـسار گـرگ های حـرامی دریـده شد چون ماهی فتاده به صحرای خون،تنش بر روی خارهای مغـیـلان کـشیده شد میگـفت تـشـنهام جگـرم سوخـته ولی با سنگ و نیزه ناز دهانش خریده شد هرکس رسید زخم به زخمش اضافه کرد اعـمال کـشـتـنش به درازا کـشیده شد وقتی سه شعبه بوسه به قلب حسین زد دنیا خـراب، قـامت زیـنب خـمـیده شد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا علیه السلام
عطش افتاده به جانم جگـرم میسوزد هستیام ز آتش غمها به برم میسوزد در من از سوز عطش تاب سخن گفتن نیست دهنم خشك و دلم خون، جگرم میسوزد عطش و داغ دل و تابش خورشید و سلاح آتشی هست كه پا تا به سرم میسوزد باغـبـانم من و افـسـوس كه از بیآبـی هر گل و غنچه به پیش نظرم میسوزد بـاغ آتش زده را مانـم كز هر طـرفی هم گلم، هم شجرم، هم ثمرم میسوزد جگر از داغ جگر گوشه من خونین است بـصرم از غـم نـور بـصرم میسوزد گـریـۀ دخـتـركـم بـر جگـرم آتـش زد نـالـۀ اصغـر مـن بـیـشتـرم میسـوزد نخله عصمتم و برگ و برم را زدهاند طایر قـدسیام و بال و پـرم میسوزد اكبرم آب ز من خواهد و میسورم نیست جگـر سـوخـتـهام بر پـسرم میسـوزد خصم گفتا كه مرا میكشد از بغض علی دل در این حال، به حال پدرم میسوزد ای "موید" اگر این گونه پریـشانم من عطش افتاده به جانم، جگرم میسوزد
: امتیاز
|
مصائب غروب روز عاشورا
در معرض گرما به تماشا بدنش را حتی ز تنش برد کسی پیرهـنش را بر نِی سر او جالس و بر تیرهٔ صحرا کردند رها، از سرِ تحـقـیر تنش را بر باد رود کون و مکان آه اگر که از بـاد بگـیـرنـد سـراغ کـفـنـش را جا دارد اگر از نگهـش سیـل ببارد آن دیده که کردند پُر از خون دهنش را گودال مجالِ سخن از شاه گرفت و خنجر ز جفا ذبح نموده سخـنش را ای وای اگر مـادر آن کـشته ببـیـنـد در لُجهٔ خون حالت پرپر زدنش را
: امتیاز
|
مصائب غروب روز عاشورا
ای شاه سر بُریـده عزیز خـدا حسین این سرزمین گرفته شمیم تو را حسین این خاک بوی خون گلو را گرفته است این سرزمین برای تو شد خون بها حسین مقـتل نوشته روی تنـت پـا گـذاشـتـند در زیر دست و پا، زده ای دست و پا حسین مقـتـل نوشته پیکـر تو نرم گشته بود با هر نسیم جـسم تو شد جابجا حسین مقـتل نوشته حد حرم را چهـل زراع رفـتـه تن بـدون سـرت تا کجا حسین مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند حتما شبـیه مـادرتـان بی هـوا حسین مقتل نوشته رأس تو را بد بـریـده اند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین مقتل نوشته دست به گیسوی تو زدند یک عـده گـرگ های بی حـیـا حسین مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین مقتل نوشته زیر گـلـو نحر گشته بود پهنای نیزه شد به گلوی تو جا حسین هر ضربه را برای رضای خدا زدند شمشیر، نیزه، سنگ و حتی عصا حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا با برادر
مـصـحـف آیـه آیـهام، آیـۀ پــاره پــارهام زخـم تن تو هم عـدد با غـم بی شمارهام مـاه کـنـار عـلـقـمـه مهـر میـان قـتـلـگـه آه که پشت خیمه ها گم شده یک ستارهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
ای هـمـۀ عـمـر من لحـظـۀ دیـدار تـو تـنـد مـرو تا کـنـم جان خود ایـثـار تو تـنــد مــرو از بـرم کـز بـغـل مــادرم بوده نگـاهـم فـقـط بر گـل رخـسار تو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
رَوی به جانب لشگر برو خداحافظ که نیست چارۀ دیگر برو خداحافظ برو ولی کمی آهـسته تر برادر جان چو جان ز پیکر خواهر برو خداحافظ پس از پیمبر و آلش دلم به تو خوش بود عـزیـز جان پـیـمـبـر برو خداحافظ به لشگری که ندارند غیرِ بغض علی مگو سخن تو ز حیدر برو خداحافظ بـپـوش پـیـرهنِ دستـبـاف مـادر را تویی و غـارت پیکر برو خداحافظ ولای دست تو قلب صبورِ زینب شد به حـول قـوۀ داور بـرو خـداحـافظ قسم به عصمت زهرا نمیدهم هرگز به خصم،یک نخِ معجر برو خداحافظ برای دین خـدا حاضرم شوم تا شام اسیر و بی کس و یاور برو خداحافظ ز کام تشنۀ تو عالمی شود سیـراب به حصرِ نیزه و خنجر برو خداحافظ سرت به نیزه رود گر برابرِ زینب خـدا که هست برادر؛ برو خداحافظ تو زیر چکمه و من زیر تازیانه ولی بپاست خـطبۀ حـیـدر برو خداحافظ به شام و کوفه به ذکر علی ولی الله کـنم قـیامتِ محـشر بـرو خـداحافظ پیام خون تو را تا مدینه خواهم برد اگر چه با دل مضطر برو خداحافظ
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در وداع با سیدالشهدا علیه السلام
قـدم قـدم ز حـرم میـشوی جـدا برگرد بدون خواهر خود میروی کجا برگرد به پای تو همه گـیسوی من سفـید شده نزن به سیـنۀ من دست رد اخا برگرد به گـردنت به خـدا حـق مـادری دارم به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد ز کـودکـی روش دلـبـری ز تو بـلـدم قـسـم به مـادرمان فـاطآمه بیا بـرگرد تـمام ترس من اینـست گـیسوان سرت گره گـره بـشود، بیـن پنجـه ها برگرد ز قـبل آنکه به پیـشم تن تو در گودال جدا جـدا بشود زیر دست و پـا برگرد بـیا و پیـش از ایـنکه به تـیـزی نـیـزه کسی به هم بـزند پـیکـر تو را برگرد
: امتیاز
|